خاک دِل تُن خان جانِ عزیزم
دیشب بعد رفتنش خیلی فک کردم،البته مقیاس های اندازه گیریمون باهم خیلی فرق داره و "خیلی" از نظر اون خیلی بیشتر از دوروزه!و از نظر من همین یک ساعتی که بیشتر بیدار موندم!
به نظرم یه جای این رابطه درست نیست و ممکنه باعث وابستگی هایی بشه که برای هر کدوممون مشکلات صدمات جبران نا پذیری به وجود بیاره
بخصوص که من دخترم !
میشنوم ...
باور میکنم ......
.......
و ......
تصمیم گرفتم این رفتار نوجوانانه یا نمیدونم هر حس مبهم توش نهفته عانَه رو کنار بذارم !
و در هفته ی آتی به حضور انور بطلبش!
همو ببینیم و اگه مال هم بودیم ،به این ارتباط چارچوب محکم تر و منطقی تری بدیم و رسمیش کنیم
و اگه نبودیم یا.....هر چی ....
بدون اینکه به قانون زمین بر بخورد!
دیگه تموم شه ماجرا!
و plan B رو اجرا کنم و اون حصاری که امروز ظهر حرفش بود و انقدر تنگ کنم که فقط من وخانواده و یاد تو توش جا شیم!
مث همیشه
یه دونه از همون همیشگی ها!